ببئی نپخته
کیارش به مادر جونش میگه: مادر جون من یه بچه ی بره میخوام که بیارم تو حیاط...نپخته باشه ها....( مادرجون میگه یعنی زنده باشه؟) ...آره که زنده باشه بیاریمش اینجا بزاریمش تو قفس که در نره!
یک روز بهاری باغ باباجون
شیرین زبونم آروم جونم
داریم آماده میشیم بریم ایران لند: مامان » شورت چه رنگی میپوشی کیارشم؟آبی یا قرمز یا سبز؟ کیارش: آبی دم در ایران لند: کیارش: بابا علی من چون لباسم آبی بوده شورت آبی پوشیدم که با لباسم ست باشه. چون شلوغه و احساس میکنه بابا علی نشنیده صداشو دوباره همینارو میگه. من و بابا علی نمیدونیم بخندیم یا خجالت بکشیم جلوی آدمای پشت سرمون.